نگاهی دیگر
نويسندگان
لينک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان با مزه و آدرس m.f15970.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





به تعظیم مردم زمانه اعتماد نکن .


تعظیم انان همانند دو سر کمان

 

 است که هرچه به هم نزدیکتر شوند تیرش کشنده تر است

 

           

[ پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, ] [ 19:45 ] [ مهدی فرهادی ]

در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.

عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت:

«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.

بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»

ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»

[ چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, ] [ 22:24 ] [ مهدی فرهادی ]

آیا مردان در ایران باستان هیز نبوده اند؟ به نظرم نبوده اند. زیاد نشنیده ام که ایرانیان وقتی کشورگشایی می کردند زنان آنها را آزار داده باشند یا تصاحب کرده باشند. اهل غارت و تجاوز نبوده اند. 

مردان در ایران امروزی را نمی دانم در باره شان چه می شود گفت و حواسشان به کجاست!

باور بفرمایید الان بیش از آنچه به فکر عوارض آلودگی هوا و سلامتی قلب و ریه خود باشند به فکر خرید محصولات بهداشتی برای درمان ناتوانی و ضعف جنسی هستند! چرا؟

آیا شما  شبکه های ماهواره ای و تهاجم فرهنگی را بی تاثیر می دانید؟ آیا حذف تاریخ و فرهنگ و هنر و محدودیت هایی که در این زمینه ها هست بی تاثیر است؟

ما آیا چه قدر در مورد موسیقی کلاسیک می دانیم آیا اثار بتهون را  می شناسیم یا تشخیص می دهیم؟ اما صدای فلان خواننده لس انجلسی یا وطنی و مجاز را به خوبی می شناسیم. چرا؟

 

اگر مردان در ایران باستان هیز نبوده اند و امروز به این حال و روز افتاده ایم حق هست که خیلی زن ها بارها این جمله را به مردشان می گویند:

"ای مرد! آخه به تو هم می گن مرد؟"

[ چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, ] [ 21:48 ] [ مهدی فرهادی ]

"گناهی بالاتر از این نیست که از گناه دیگران پرده برداریم" خیر منظور این نیست که در مقابل جرم سکوت کنیم. منظور تشت رسوایی طرف را بر زمین کوبیدن است. راستی این جریان تشت رسوایی رو می دونید چیه؟ اگه نمی دونید جستجو کنید جالبه بدونید. یک اطلاعات عمومی هست. وقتی میگن تشت رسوایی طرف از بام افتاده... مولوی هم خیلی به این مورد اشاره داره

 

 

[ چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, ] [ 21:46 ] [ مهدی فرهادی ]

 

در مسابقه بین شیر و آهو، بسیاری از آهوها برنده می شوند. چون شیر برای غذا می دود و آهو برای زندگی. پس: ” هدف مهم تر از نیاز است “

 

[ شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:19 ] [ مهدی فرهادی ]

 

                    کسانی که پشت سرتان حرف می زنند ، دقیقا به همانجا تعلق دارند، پشت سرتان!

[ شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:0 ] [ مهدی فرهادی ]

....من مسلمانم.
قبله ام يک گل سرخ.
جانمازم چشمه، مهرم نور.
دشت سجاده من.                                                              
من وضو با تپش پنجره ها مي گيرم.                              
در نمازم جريان دارد ماه ، جريان دارد طيف.
سنگ از پشت نمازم پيداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتي مي خوانم
که اذانش را باد ، گفته باد سر گلدسته سرو.
من نمازم را پي "تکبيره الاحرام" علف مي خوانم،
پي "قد قامت" موج.... سهراب سپهری

[ شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, ] [ 8:50 ] [ مهدی فرهادی ]

 

                                حقیقت همان دروغی است كه بارها و بارها تكرار شده است . هیتلر

[ شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, ] [ 8:47 ] [ مهدی فرهادی ]

پسر کوچکی وارد داروخانه شد، کارتن جوش شیرنی را به سمت تلفن هل داد. بر روی
کارتن رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره ای هفت
رقمی.
مسئول دارو خانه متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش داد. پسرک پرسید،" خانم، می
توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن ها را به من بسپارید؟" زن پاسخ داد، کسی هست که
این کار را برایم انجام می دهد."
پسرک گفت:"خانم، من این کار را نصف قیمتی که او می گیرد انجام خواهم داد". زن
در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد،" خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را
هم برایتان جارو می کنم، در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر
خواهید داشت." مجددا زن پاسخش منفی بود".
پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مسئول داروخانه که به صحبت
های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: "پسر...از رفتارت خوشم میاد؛ به خاطر
اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری بهت بدم"
پسر جوان جواب داد،" نه ممنون، *من فقط داشتم عملکردم رو می سنجیدم*، من همون
کسی هستم که برای این خانوم کار می کنه".

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 18:52 ] [ مهدی فرهادی ]

 

ازاین تکرارساعتها
ازاین بیهوده بودنها
ازاین بی تابماندنها
ازاین تردیدها
نیرنگها
خواستن ها و نرسیدن ها
ازاین رنگین کمانسرد آدمها
وازاین مرگ باورها ورویاها
پریشانم ....
دلم پروازمیخواهد


                          

 

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 18:45 ] [ مهدی فرهادی ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد
.: Weblog Themes By GreenSkin :.
About

مخمل سرخ دلم پرنیان قدوم سبزتان
Blog Custom

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

Alternative content




برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


کد گالری

Online User دریافت کد خداحافظی دریافت کد پیغام خوش آمدگویی


كد تغيير شكل موس