نگاهی دیگر
نويسندگان
لينک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان با مزه و آدرس m.f15970.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نامـه ای عاشـقانه از دکتـر علی شریـعتی


 


 

با تو، همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند
با تو، آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند

 

...


ادامه مطلب
[ شنبه 12 اسفند 1391برچسب:, ] [ 10:50 ] [ مهدی فرهادی ]

ما که هستیم؟

یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد

او پرسید چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟

دست ها بالا رفت.او گفت:من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم

اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.

او اسکناسها را مچاله کرد و پرسید چه کسی هنوز این ها را می خواهد؟

باز هم دست ها بالا بودند.او جواب داد خوب. اگر این کار را کنم چه؟

او پول ها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد

بعد آنها را برداشت و گفت:

مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را می خواهد؟

بازهم دستها بالا بودند

سپس گفت:

هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آن ها را می خواستید

چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار می ارزید.

اوقات زیادی ما در زندگی رها می شویم، مچاله می شویم

و با تصمیم هایی که می گیریم و حوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم .

و ما فکر می کنیم که بی ارزش شده ایم

اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد.

شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید.

کثیف یا تمیز،مچاله یا چین دار

شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.

ارزش ما در کاری که انجام می دهیم یا کسی که می شناسیم نمی آید

ارزش ما در این جمله است که:

ما که هستیم؟

هیچ وقت فراموش نکنید که شما استثنایی هستید

ما که هستیم؟

یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد

او پرسید چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟

دست ها بالا رفت.او گفت:من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم

اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.

او اسکناسها را مچاله کرد و پرسید چه کسی هنوز این ها را می خواهد؟

باز هم دست ها بالا بودند.او جواب داد خوب. اگر این کار را کنم چه؟

او پول ها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد

بعد آنها را برداشت و گفت:

مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را می خواهد؟

بازهم دستها بالا بودند

سپس گفت:

هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آن ها را می خواستید

چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار می ارزید.

اوقات زیادی ما در زندگی رها می شویم، مچاله می شویم

و با تصمیم هایی که می گیریم و حوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم .

و ما فکر می کنیم که بی ارزش شده ایم

اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد.

شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید.

کثیف یا تمیز،مچاله یا چین دار

شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.

ارزش ما در کاری که انجام می دهیم یا کسی که می شناسیم نمی آید

ارزش ما در این جمله است که:

ما که هستیم؟

هیچ وقت فراموش نکنید که شما استثنایی هستید

[ شنبه 12 اسفند 1391برچسب:, ] [ 10:24 ] [ مهدی فرهادی ]

نظر دکتر شریعتی در مورد فقر را بدانید

اسلام بر خلاف مذاهب دیگری که توجیه کننده ی فقر را مناسبات زندگی اجتماعی میدانند، بزرگترین آموزش یافته ی مکتبش ابوذر میگوید: “وقتی فقر وارد خانه ای میشود، دین از درب دیگر خارج میشود” و یا پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) که بنیانگذار مکتبی است که همه ما مسلمانان به آن اعتقاد راسخ داریم چه شیوا و ساده بیان فرموده است: “من لا معاش له لا معاد له” کسی که زندگی مادی ندارد زندگی معنوی هم نخواهد داشت. چون؛ شکم خالی هیچ ندارد، جامعه ای که دچار کمبود اقتصادی و مادی است مسلماً کمبود های معنوی بسیاری خواهد داشت و آنچه را که در جامعه های فقیر، آنرا اخلاق و مذهب می نامند، متاسفانه معنویت در آن جایی ندارد.

 

میخواهم بگویم؛ فقر همه جا سر میکشد …

 

فقر ، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست …فقر ،حتی گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند…

 

 فقر ، چیزی را “نداشتن” است ؛ ولی آن چیز پول نیست ؛ طلا و غذا هم نیست …

 

فقر ، ذهن ها را مبتلا میکند …

 

فقر ، اعجوبه ایست که بشکه های نفت در عربستان را تا ته سر میکشد …

 

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند …

 

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خرد میکند …

 

فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند …

 

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود …

 

فقر ، همه جا سر میکشد …

 

فقر ، شب را “بی غذا”  سر کردن نیست …

 

فقر ، روز را “بی اندیشه” سر کردن است …

[ شنبه 12 اسفند 1391برچسب:, ] [ 10:20 ] [ مهدی فرهادی ]

 

وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَة

       خود را با دست خود به هلاکت میفکنید    

 

 

[ شنبه 12 اسفند 1391برچسب:, ] [ 10:18 ] [ مهدی فرهادی ]

در فولكلور آلمان ، قصه ای هست كه این چنین بیان می شود :
مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده . شك كرد كه همسایه اش آن را دزدیده باشد ، برای همین ، تمام روز اور ا زیر نظر گرفت.
متوجه شد كه همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یك دزد راه می رود ، مثل دزدی كه می خواهد چیزی را پنهان كند ، پچ پچ می كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض كند ، نزد قاضی برود و شكایت كند.
اما همین كه وارد خانه شد ، تبرش را پیدا كرد . زنش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او مثل یك آدم شریف راه می رود ، حرف می زند ، و رفتار می كند!
پائلو کوئیلو
همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم!

[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:, ] [ 15:12 ] [ مهدی فرهادی ]

فراموش مکن تا باران نباشد رنگین کمان نیست 
تا تلخی نباشد شیرینی نیست 
و 
گاهی همین دشواری هاست که از ما انسانی نیرومند تر و شایسته تر می سازد خواهی دید 
آری خورشید بار دیگر درخشیدن آغاز می کند

[عکس: 10682569480243072937.jpg]

[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:, ] [ 14:40 ] [ مهدی فرهادی ]

هنگامی كه دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود 
دری دیگر باز می شود ولی ما اغلب چنان به دربسته چشم می دوزیم كه درهای باز را نمی بینیم

[عکس: 50249972854741027124.jpg]

[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:, ] [ 14:38 ] [ مهدی فرهادی ]

طنز؛ عقده های خودمانی!

یادمه بچه گی هام یه فامیل داشتیم که همیشه می گفت: تو یه چیزی میشی ... تو یه چیزی میشی ... واقعا سق سیاهی داشت و چشم شوری که بعد از این همه سال هیچی نشدم ... همه ما آرزوهایی داشته ایم یا داریم که به آنها نرسیده ایم یا هرگز نخواهیم رسید. 

بعضی وقت ها از بس که اوضاع بر وفق مراد نیست، خودمان را با چیزهایی پیش پا افتاده مقایسه می کنیم و ناراحتیم که چرا حداقل مثل آنها نشدیم. مثلا می گوییم قبض برق هم نشدیم، چند نفر از ما بترسن ... نمونه هایی از این دست را بخوانید...

- ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه!

- قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم!

- موبایل هم نشدیم، روزی هزار بار نگامون کنی!

- پایان نامه هم نشدیم ازمون دفاع کنن!

- آهنگ هم نشدیم، دو نفر بهمون گوش کنن!

- مانیتور هم نشدیم ازمون چشم برندارن!

- کلاه هم نشدیم حداقل
....
 ادامه اش رو تو ادامه مطلب بخونید جالبه !!!


ادامه مطلب
[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:, ] [ 14:29 ] [ مهدی فرهادی ]

 هر جمعه به جاده آبي نگاه مي كنم .

و در انتظار قاصدكي مي نشينم كه قرار است خبر گامهاي تو را براي من بياورد،

 گامهاي استوار و دستهاي سبزت را.

اگر بيايي، چشمهايم را سنگفرش راهت خواهم كرد.

تو مي آيي و در هر قدم،

شاخه اي از عاطفه خواهي كاشت و قاصدكي را آزاد خواهي كرد.

تو مي آيي و روي هر درخت پر شكوه لانه اي از اميد

براي كبوتران غريب خواهي ساخت.

صداي تو، بغض فضا را مي شكافد.

فضاي مه آلودي كه قلب چكاوكها را از هر شاخه درختش آويزان كرده اند.

تو با دستهايت بر قلبهاي شقايق ها رنگ سبز اميد خواهي زد

و با رنگ پر معناي دريا خواهي نوشت:           

 " به نام خداي اميدها"!                                      


                                                                        

 

[ پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, ] [ 20:0 ] [ مهدی فرهادی ]

وفاداری؟ خدا بیامرزدش ...


صداقت؟ یادش گرامی...


غیرت؟ به احترامش یک لحظه سکوت ...


معرفت؟ یابنده پاداش میگیرد...


واقعا به کجا چنین شتابان؟

[ پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, ] [ 19:48 ] [ مهدی فرهادی ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد
.: Weblog Themes By GreenSkin :.
About

مخمل سرخ دلم پرنیان قدوم سبزتان
Blog Custom

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

Alternative content




برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


کد گالری

Online User دریافت کد خداحافظی دریافت کد پیغام خوش آمدگویی


كد تغيير شكل موس